Apr 24, 2009

بيماري ديابت، چالش بعدي آسيا

روزنامه مالزيايي استار در شماره امروز (پنج شنبه) خود بر اساس نتايج يك تحقيق پزشكي نسبت به رشد خزنده بيماري ديابت در كشورهاي آسيايي هشدار داد.

بر اساس يك تحقيق پزشكي كه اخيرا صورت پذيرفته و در ژورنال علمي انجمن پزشكي آمريكا نيز به چاپ رسيد، بيش از 60 درصد از مبتلايان به بيماري ديابت در جهان در كشورهاي آسيايي زندگي مي كنند و اين درحالي است كه روند رشد اين بيماري در اين كشورها نسبت به ساير نقاط جهان نيز بيشتر است.

بر اساس نتايج اين تحقيق در زمان حاضر نزديك به 240 ميليون نفر در جهان از بيماري ديابت رنج مي برند كه با توجه به روند رو به رشد اين بيماري، پيش بيني مي شود تعداد مبتلايان به ديابت تا سال 2025 به 380 ميليون نفر برسد.

با اينجال نكته مهم در نتايج اين تحقيق اين است كه بيماري ديابت در كشورهاي آسيايي، بر خلاف كشورهاي غرب، بيشتر دامن جوانان و نوجوانان و نيز اقشار كم درآمد را گرفته و بسيار خطرناكتر نمايان شده است.

نتياج اين تحقيق كه در ژورنال علمي انجمن پزشكي آمريكا نيز منشر شده، نشان مي دهد كه كشورها هند، چين، اندونزي، بنگلادش، مالزي و فيليپين از جمله كشورهايي هستند كه بيشترين تعداد مبتلايان به بيماري ديابت را دارا مي باشند.

اين گزارش مي افزايد:‌ به طور مثال در زمان حاضر نزديك به چهل ميليون بيمار ديابتي در هند زندگي مي كنند كه پيش بيني مي شود تا سال 2025 به 70 ميليون برسند. همچنين تعداد بيماران ديابتي در كشور چين 39 ميليون و در كشور بنگلادش نيز سه ميليون 800 هزار نفر ارزيابي شده كه بر اساس تخمين هاي صورت گرفته تا سال 2025 به ترتيب به 59 ميليون و هفت ميليون چهارصد هزار نفر افزايش خواهد يافت.

فرانك هو، يك استاد بهداشت عمومي دانشگاه هارواد آمريكا مي گويد: بيماري ديابت عموما با بيماريهاي جانبي همچون ناراحتي هاي قلبي، سكته و كم كاري كليه همراه است كه درمان هريك از آنها نيز بسيار دشوار و پرهزينه است.

به گفته اين استاد آمريكايي،بيماري ديابت دلايل مختلفي همچون موروثي بودن، كشيدن سيگار، افزايش وزن و سن، رشد بي رويه شهرنشيني و نيز اختلاط هاي اجتماعي و فرهنگي است كه از كشوري به كشور ديگر متفاوت است. به عنوان مثال، در حالي كه اضافه وزن در كشورهاي اروپايي عامل ديابت نوع 2 محسوب مي شود، اما اين بيماري در برخي از كشورهاي آسيايي همچون ژاپن و پاكستان كه مردمان آنها عموما لاغر اندام هستند نيز به همان ميزان و گاها بيشتر نيز ديده مي شود.

پروفسور فران هو در پايان هشدار مي دهد كه در صورت عدم اتخاذ يك سياست بهداشتي مناسب و قوي و نيز ارتقاء مراقبت هاي بهداشتي از سوي كشورهاي آسيايي ، بيماري ديابت به زودي روند توسعه اين كشورها را با چالش اساسي مواجه خواهد نمود.

بيماري ديابت، چالش بعدي آسيا

روزنامه مالزيايي استار در شماره امروز (پنج شنبه) خود بر اساس نتايج يك تحقيق پزشكي نسبت به رشد خزنده بيماري ديابت در كشورهاي آسيايي هشدار داد.

بر اساس يك تحقيق پزشكي كه اخيرا صورت پذيرفته و در ژورنال علمي انجمن پزشكي آمريكا نيز به چاپ رسيده، بيش از 60 درصد از مبتلايان به بيماري ديابت در جهان در كشورهاي آسيايي زندگي مي كنند و اين درحالي است كه روند رشد اين بيماري در اين كشورها نسبت به ساير نقاط جهان نيز بيشتر است.

بر اساس نتايج اين تحقيق در زمان حاضر نزديك به 240 ميليون نفر در جهان از بيماري ديابت رنج مي برند كه با توجه به روند رو به رشد اين بيماري، پيش بيني مي شود تعداد مبتلايان به ديابت تا سال 2025 به 380 ميليون نفر برسد.

با اينجال نكته مهم در نتايج اين تحقيق اين است كه بيماري ديابت در كشورهاي آسيايي، بر خلاف كشورهاي غربي، بيشتر دامن جوانان و نوجوانان و نيز اقشار كم درآمد را گرفته و بسيار خطرناكتر نمايان شده است.

نتياج اين تحقيق كه در ژورنال علمي انجمن پزشكي آمريكا نيز منشر شده، نشان مي دهد كه كشورها هند، چين، اندونزي، بنگلادش، مالزي و فيليپين از جمله كشورهايي هستند كه بيشترين تعداد مبتلايان به بيماري ديابت را دارا مي باشند.

به طور مثال در زمان حاضر نزديك به چهل ميليون بيمار ديابتي در هند زندگي مي كنند كه پيش بيني مي شود تا سال 2025 به 70 ميليون برسند. همچنين تعداد بيماران ديابتي در كشور چين 39 ميليون و در كشور بنگلادش نيز سه ميليون 800 هزار نفر ارزيابي شده كه بر اساس تخمين هاي صورت گرفته تا سال 2025 به ترتيب به 59 ميليون و هفت ميليون چهارصد هزار نفر افزايش خواهد يافت.

فرانك هو، يك استاد بهداشت عمومي دانشگاه هارواد آمريكا مي گويد: بيماري ديابت عموما با بيماريهاي جانبي همچون ناراحتي هاي قلبي، سكته و كم كاري كليه همراه است كه درمان هريك از آنها نيز بسيار دشوار و پرهزينه است.

به گفته اين استاد آمريكايي،بيماري ديابت دلايل مختلفي همچون موروثي بودن، كشيدن سيگار، افزايش وزن و سن، رشد بي رويه شهرنشيني و نيز اختلاط هاي اجتماعي و فرهنگي دارد كه از كشوري به كشور ديگر متفاوت است. به عنوان مثال، در حالي كه اضافه وزن در كشورهاي اروپايي عامل ديابت نوع 2 محسوب مي شود، اما اين بيماري در برخي از كشورهاي آسيايي همچون ژاپن و پاكستان كه مردمان آنها عموما لاغر اندام هستند نيز به همان ميزان و گاها بيشتر نيز ديده مي شود.

پروفسور فران هو در پايان هشدار مي دهد كه در صورت عدم اتخاذ يك سياست بهداشتي مناسب و قوي و نيز ارتقاء مراقبت هاي بهداشتي از سوي كشورهاي آسيايي ، بيماري ديابت به زودي روند توسعه اين كشورها را با چالش اساسي مواجه خواهد نمود.

نظریه توطئه: توهم يا واقعيت!؟

مفهوم "توطئه" و نظریه منتسب به آن ، "نظریه توطئه"، موضوعی قابل تعمق و بحث برانگیز است که از چند سال پیش به ادبیات سیاسی ایران راه یافته و کاربردی وسیع و در عین حال جنجالی یافته است.
اگر از تاریخ فلسفه یونان باستان بگذریم که در آن بر اساس اسطوره های تاریخی و فلسفی وقوع هر حادثه ای به یکی از "خدایان افسانه ای" کوه اولمپ نسبت داده می شد، در ادبیات سیاسی معاصر "نظریه توطئه" ، اینکه هر حادثه ای ناشی از دخالت دست های پنهانی داخلی یا خارجی است، در مناسبات مختلف چه در سطح ملی و چه در سطح بین المللی کارکرد تبیینی سلبی و ایجابی زیادی یافته است.
کارل پوپر از جمله نخستین نظریه پردازان غربی محسوب می شود که ”نظریه توطئه “ را ارائه و آن را به حربه ای نظری علیه مخالفان سرمایه داران استعمارگرغربی (یا آنچه که خوددسیسه های الیگارشی سلطه گر معاصر) نامیده، تبدیل ساخت.
پوپر در سال 1948 در سخنرانی خود در مجمع عمومی "دهمین گردهمایی بین المللی فلسفه" در آمستردام هلند، از "نظریه توطئه" به عنوان یک "توهم " یاد کرده و در مورد آن بیان داشت: "هرچه در اجتماع اتفاق می افتد نتایج مستقیم نقشه هایی است که افراد یا گروه های نیرومند طرح ریزی کرده اند. این نظر بسیار گسترش پیدا کرده است. هرچند من شک ندارم که گونه ای ابتدایی از خرافه است . کهن تر ازتاریخیگری است ... و در شکل جدید آن، نتیجه برجسته دنیوی شدن خرافه های دینی است . باور داشتن به خدایان هومری، که توطئه های آن ها مسئول تقلبات جنگ های تروا بوده، اکنون از میان رفته است ولی جای خدایان ساکن کوه اولومپوس هومری را اکنون ریش سفیدان فهمیده کوه صهیون یا صاحبان انحصارها یا سرمایه داران یا استعمارگران گرفته است.(1
در ایران نیز "نظریه توطئه" و مباحث مربوط به آن ریشه در پس زمینه های تاریخی و سیاسی یک سده اخیر بویژه پس از انقلاب مشروطیت و رقابت قدرتها بزرگ (روسیه و انگلیس و سپس آمریکا و شوروی) برای گسترش نفوذ خود بر این کشور داشته و به جرات می توان گفت از آنجایی که ایران، بر خلاف بسیاری از کشورهای جهان سوم، هرگز به صورت مستقیم تحت استعمار هیچ قدرت خارجی قرار نداشته، رقابت ناشی از تلاش این قدرتها و ارتباطشان با کانون های داخلی قدرت برای بر هم زدن معادلات سیاسی حاکم و گاها تغییر رژیم ها زمینه بسط و توسعه این نظریه در ایران را بیش از هر کشور دیگری فراهم ساخته است. هرچند بسیاری از اندیشمندان معاصر با نادیده گرفتن این عامل نیرومند به غلط نظریه توطئه را به "روح فرهنگ ملی ایرانی" از زمانهای بسیار قدیم نسبت می دهند.
در چند سال اخیر، دکتر عبدالکریم سروش، از جمله اولین کسانی است که نظریه "توطئه" را مطرح و بلافاصله وارد ادبیات سیاسی معاصر ایران می کند. دکتر سروش "نظریه توطئه " را از جمله منحط ترین بینش های سیاسی دانسته که بر اساس آن آدمی تصور می کند جهان و تاریخ به دست چند نفر توطئه گر می چرخد. به گفته وی "اگرچه وجود توطئه گران در جهان را نمی توان انکار کرد، اما فرق است میان این که بگوئیم توطئه گران یکی از عوامل موثر حیات جمعی هستند و میان این که بگوئیم همه چیز حیات سیاسی به دست توطئه گران و به تدبیر سوء آنان می چرخد. (2
دکتر سروش، که عموما در مباحث فلسفی و بویژه در پوزیتیویسم (اثبات گرایی) دنباله رو کارل پوپر تلقی می شود، اگرچه در تعریف خود منکر وجود عوامل توطئه گر در حیات سیاسی و اجتماعی جوامع نمی شود، اما به سان استاد خود در مورد معتقدان به "نظریه توطئه" می گوید: " معمولاً صاحبان و مدافعان این نظریه یا به مکتب های مارکسیستی تعلق دارند و یا به مکتب های فاشیستی . (یعنی همه کسانی که هوس قدرت و سلطه دارند و دیگران را فرمانبردار خود می خواهند و معتقدند که آدمیان از خود حرف و شعور ندارند و کاره ای نیستند یا کاره ای نباید باشند، نظراً و عملاً نظریه واحدی را ترویج می کنند که عبارت است از هیچکاره بودن همگان و همه کاره بودن چند صحنه گردان و توطئه گر.) جنایتکاران و سررشته داران اصلی تاریخ این ها هستند که معمولاً فراماسون ها و یهودیان و لیبرال ها از کار در می آیند، یعنی درست همه آن هایی که فاشیستها با آن ها دشمن اند". (3)
علاوه بر دکتر سروش، دکتر آبراهامیان نیز در کتاب خود با عنوان "فکر توطئه چینی در فرهنگ سیاسی ایران" در مورد "نظریه توطئه" سخن رانده و ضمن رد آن به عنوان یک "توهم"، از این نظریه به عنوان "پارانویایی سیاسی“ (تشویش و هراس از توطئه دیگران علیه خود) نام برده است. ضمن آنکه ناصر ایرانی نیز با ارائه دیدگاهی مشابه "نظریه توطئه" را عمده ترین مبنای تحلیل ایرانیان از رویدادهای سیاسی و اجتماعی ایران و جهان دانسته و با انتقاد از آن تاکید می کند که این نظریه (بویژه در زمان حاضر) دیگر مصداق عینی نداشته مگر اینکه "جهان همچنان در دوران جنگ سرد درجا می زد و همان ایدئولوژی و رفتارها و قواعد جنگ سرد بر روابط بی ن المللی حاکم بود، و نیز کهن ه تر از این، اگر جهان هنوز در دوران استعماری و سیاست های توطئه آمیز پنهانی آن به سر می برد و نظریه توطئه را می شد به نوعی توجیه کرد . حقیقت این است که ما ا یرانی ان از هر چیز نو هراسناکیم و ترجیح می دهیم حتی الامکان از مرزهای مألوف فراتر نرویم. (4
اما کنکاشی عمیق در واقعیت های تاریخی و سیاسی نظام حاکم بر روابط بین الملل از زمان ظهور "نظریه توطئه" به شکل مدون آن توسط کارل پوپر تا عصر حاضر نشان می دهد که وجه ایجابی آن به مراتب بیشتر، قویتر و مستدل تر از وجهه سلبی آن است. به عبارت دیگر نوسنده معتقد است که با سپری شدن جنگ سرد و فروپاشی شوروی و متعاقب آن ورود جهان به عصر "تک قطبی" نه تنها بنیانهای تئوریک "نظریه توطئه" تضعیف نشده، بلکه ابعاد "هستی شناختی"، نسبت مفهومی نظریه با ماهیت وجودی آن، و "شناخت شناختی"، چگونگی شناسایی مصادیق خارجی آن و انتساب آن به مفهوم توطئه، بر اساس حقایق موجود تقویت نیز شده است. ضمن آنکه انتساب صفت "توهم" به این نظریه و تلقی آن به عنوان یک "پندار جعلی" نیز نشان از سرشار بودن آن از ارزش های طرفدارانه و بازتابنده وجود غرض وزری های جانبدارانه از سوی مبدعان اولیه آن بویژه کارل پوپر می باشد.
واکاوی دقیق زمینه های تاریخی شکل گیری "نظریه توطئه" که بعدا به "نظریه توهم توطئه" تغییر نام داد، نشان می دهد که نفس ظهور این نظریه خود به واقع "توطئه" ای علیه افشاگری هایی بود که در دوران پس از جنگ جهانی دوم علیه تلاش های سازمان دهی شده و مرموزانه تشکیلات اطلاعاتی غربی ها بویژه آمریکا و انگلیس برای تداوم استعمار و استثمار ملت ها صورت می گرفت. بویژه آنکه این نظریه در واقع درست زمانی مطرح شد که اندک صداهایی در اروپای پس از جنگ جهانی دوم از سوی روشنفکران و اندیشمندان انتقادی در مورد تلاش های توطئه گرانه سرمایه داران صیهونیست با پشتوانه اطلاعاتی سازمان جاسوسی سیا و سازمان جاسوسی انگلیس برای تشکیل کشور اسرائیل در خاورمیانه برخاسته بود. و جالب این که کارل پوپر، مبدع نظریه "توطئه" که به شدت آن را تقبیح کرده و آنرا "پندار جعلی" و "توهم آمیز" جلوه می داد، خود نیز بنا بر مستندات تاریخی از خاندان های یهودی سرمایه دار اتریش بوده و اصطلاح "ریش سفیدان فهمیده کوه صهیون" در نظریه وی دقیقا به همین "سرمایه داران یهودی" اشاره دارد که در حال مقدمه چینی برای اعلام موجودیت کشور اسرائیل در سال 1949 بوده ند.
امروزه نیز پس از بروز تحولات و انقلابات صورت گرفته در عرصه فناوری و اطلاعات از یکسو، و نیز عدم حضور ایدولوژی قوی رقیب (شوروی) از سوی دیگر، "نظریه توطئه" بعدی وسیع تر و همه جانبه تر و در عین حال نامحسوس تر به خود گرفته و دامنه آن تمامی ابعاد سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و ایدولوژیکی قرن حاضر را در مقیاس جهانی فرا گرفته است. اگر در گذشته دستکم 7 و یا 8 کشور غربی به دنبال گسترش و توسعه سلطه خود بر جهان بودند، امروزه تنها دو کشور (آمریکا و انگلیس موسوم به محور انگلو-ساکسون) و آنهم به منظور تامین منافع قشر حاكم و طبقه سرمایه دارشان به دنبال نفوذ و تداوم سلطه نه فقط بر یک کشور بلکه بر تمامی دنیا هستند. اگر در گذشته توطئه استعمارگران تنها از طریق اشغال نظامی و چپاول ثروتهای ملل پیرامونی عملی می شد، امروزه به صورت بسیار ظریف و نامحسوس از طریق فرایندهای اطلاعاتی، تهاجم فرهنگی، جذب مغزها و .... عملی می شود. اگر در گذشته "توطئه" نظریه ای با قابلیت تبیین صرفا حوادث "ملی" و حداکثر "جهان سومی" تلقی می شد، امروزه به منظور تبیین پدیده های جهانی از جمله اثرات سوء "جهان تک قطبی"، "جهانی سازی"، "جامعه اطلاعاتی" و نظم نوین جهانی" مورد استفاده قرار می گیرد.
از اینرو "نظریه توطئه" امروزه دیگر تنها نظریه ای جهان سومی نیست که فقط از سوی رهبران و انقلابیون کشورهای در حال توسعه و کمتر توسعه یافته (و آنهم به اصطلاح برای مصرف داخلی!!) مورد استفاده قرار بگیرد، بلکه به نظریه ای جهانی تبدیل شده که با کارایی و قدرت تبیین کنندگی بالا از سوی حتی همپیمانان غربی همین محور انگلو-ساکسون مانند ایتالیا، فرانسه و کانادا نیز در توضیح مناسبات غلط موجود مورد استفاده وسیع قرار می گیرد. افشاگری جولیو آندروئوتی، نخست وزیر وقت ایتالیا، در سال 1990 در برابر پارلمان این کشور در مورد حضور شبکه های جاسوسی و پنهانی موسوم به "گلادیو" تحت نظارت سازمان سیا در این کشور و کشورهای فرانسه، هلند و بلژیک، هشدار معاون نخست وزیر کاناداد در سال 1997 در برابر سنای این کشور نسبت سلطه فرهنگی و اطلاعاتی این محور(آمریکا-انگلیس) از طریق اینترنت و از آنچه که خود برنامه از پییش تعیین شده آمریکایی ها برای سیطره یافتن بر دنیا خواند، و تجزیه یوگسلاوی سابق تنها نمونه هایی از مصادیق عینی این واقعیت است. (5
بنا بر این برپایه تلقی جدید از "نظریه توطئه" می توان گفت که عاملان امروزین توطئه جهانی به دنبال القای این "توهم" در جهان هستند که تنها یک ایدولوژی در جهان وجود دارد و آنهم ایدئولوژی سرمایه داری آمریکایی است. به عبارت دیگر، نظام سلطه موجود در جهان وجود هیچ آلترناتیوی را برنتافته و حتی تصور آنرا نیز محکوم به شکست می داند. در این میان آنچه بیش از همه نفس وجود "توطئه" را عقلانی تر می سازد، لزوم بازتولید و تداوم "توهم" فوق در مقیاس جهانی به منظور حفظ وضع موجود است. مصداق بارز این ادعا را می توان در سخنان جوزف نای، مشاور بیل کلینتون در برابر کمیته سنای این کشور در مورد اهمیت "قدرت نرم" دانست که گفته است: "قدرت نرم مبتني برتكيه برابزارهاي ارتباطي، مهارتهاي سازماني و دستكاري اطلاعات زماني اعمال مي‌شود كه يك كشور ساير كشورها را وادار مي‌سازد چيزي را بخواهند كه خود مي‌خواهد. یعنی توانايي تاثيرگذاري به آنچه كه ديگر كشورها مي‌خواهند با منابع نامحسوس مثل فرهنگ، ايدئولوژي و نهادها ارتباط دارد". به زعم نای ايالات متحده در زمان حاضر بيش از همه قدرت اين‌كار را دارد، بنابراین "اگر قرار است یک زبان در جهان وجود داشته باشد، آن زبان باید انگلیسی باشد، اگر قرار است یک فرهنگ در جهان توسعه یابد، آن فرهنگ باید فرهنگ آمریکایی باشد، اگر قرار است یک دین در جهان غالب شود، آن دین باید کاتولیک باشد. اگر ... و اگر....". (6
بنابراین نفس وجود توطئه، یا آنچه امروزه برنامه های از پیش تعیین شده نامیده می شود، نه تنها "توهم" یا "پنداری جعلی نیست" بلکه واقعیتی عینی است که ترسیم آن نباید تعجب برانگیز جلوه کند. بلکه شگفت انگیز تر این است که چه طور مي توان به آساني چشم را بر روی این واقعیت ها بسته و از آن به عنوان "توهم" ، "منحط ترین بینش سیاسی" و یا "پارانویایی سیاسی" یاد كرد.
البته شکی نیست که مصادیق عینی "توطئه" دیگر به ندرت شامل مصداق های تاریخی شامل لشکر کشی نظامی و یا محاصره طولانی مدت زمینی می شود، بلکه مصداق های جدید آن چنانچه پیشتر نیز گفته شد به "عملیات های اطلاعاتی- روانی"، "اعمال قدرت نرم"، "تهاجم رسانه ای و فرهنگی" ، "بایکوت خبری" و ... تغییر یافته است و در این راه عاملان آن از پیشرفته ترین ابزارهای فناوری و اطلاعاتی بهره می برند. اما انکار نفس وجود "توطئه" نشان دهنده تحلیلی درست و دقیق از واقعیت های موجود نیست بلکه در بهترین حالت تلاشی برای پاک کردن صورت مساله می باشد.
منابع و مآخذ
کارل پوپر، حدسها و ابطالها، ترجمه احمد آرام، تهران: انتشار، 1363 ، ص 425.
عبدالکریم سروش، ”روشنفکری و دینداری“، آینه اندیشه سال دوم، شماره 8و 9، دی ماه 1370، ص 28.
همان صفحه 29.
. ناصر ایرانی، ”ایران در جغرافیای آینده “، نشر دان ، ش سال دوازدهم، شماره اول، آذر - دی 1370 ، ص 3.
5- Duff, A. (2000). Information Society Studies. London: Rutledge. PP, 102-103.
6- Mattelart, A. (2001). The Information Society: an Introduction. London: Sage Publications. P, 123.

Apr 22, 2009

بانوی اول آمریکا در کاخ سفید چه می کند


منابع خبري كاخ سفيد اعلام كردند كه ميشل اوباما، بانوي اول آمريكا از بدو ورود به كاخ سفيد تلاش وسيعي براي سروسامان دادن به فضاي سبز كاخ سفيد و استفاده بهينه از آن آغاز كرده و در اين راستا سطح وسيعي از اين فضا را به كاشت انواع مختلف سبزيجات از جمله تره، جعفري، اسفناج و گوجه فرنگي اختصاص داده است.
به نوشته روزنامه استار، ميشل اوباما همچنين به طور مرتب به همراه كارگران كاخ سفيد بر سر مزارع حضور يافته و پا به پاي آنها در كاشت، كودهي و آبياري اين مزارع كمك مي كند.
ميشل اوباما در گفتگو با خبرنگاران هدف از اين اقدام خود را علاقه شخصي و نيز تشويق زنان خانه دار آمريكايي براي كاشت سبزي در باغچه هاي منازلشان عنوان كرده و خاطرنشان ساخته است كه استفاده از سبزي تازه و سالم در رژيم غذايي تاثير زيادي در سلامت اعضاي خانواده و نيز صرفه جويي اقتصادي دارد.

وي با ابراز خوشبيني از اينكه اولين محصول گوجه فرنگي وي در اواخر ماه آوريل (ماه جاري) بعمل خواهد آمد، تصريح ساخته كه گوجه فرنگي تازه اي كه از مرزعه خودم مي چينم، طعم و مزه اش به مراتب از گوجه فرنگي كه باراك از بازار سفارش مي دهد، بهتر و لذت بخش تر است.
اقدام ميشل اوباما در اختصاص فضاي نسبتا زيادي از مزارع كاخ سفيد به كاشتن سبزيجات و نيزاعلام اينكه وي قصد دارد به زودي اقدام به پروش مرغ و جوجه نيز بكند، واكنش هاي زيادي در محافل آمريكايي به دنبال داشته است.
هرچند مخالفان وي تغييرات ايجاد شده در نحوه كاربري از فضاي سبز كاخ سفيد را تنها يك تلاش تبليغاتي و رسانه اي دانسته اند، اما بسياري از كارشناسان روابط عمومي اين اقدام ميشل اوباما را از زمان الئانور روزولت، همسر روزولت، رئيس جمهوري اسبق آمريكا، بي سابقه دانسته اند. اقدامي كه مي تواند به عنوان يك الگو مورد توجه تمامي خانم هاي آمريكايي قرار بگيرد.
آيا ميشل اوباما مي تواند براي همه خانم ها يك الگو باشد؟
اصل انگليس خبر

Apr 19, 2009

Malaysians Are Amazed About President Ahmadinejad


Today’s, frequently I received an email about our President, Dr Ahmadinejad and I’m really wondered how one president could become famous all around the world because of all aspects of his life. Some time because of his threat Zionism regime to remove from the World map, some time for ignoring Holocaust, some time for blaming Us presidents, and now because of his personal life.
Although Malaysians are not much political interested, but when they saw our president’s personal life, they want to know how their leaders are living? That’s why Malaysians are sending this email to everybody; their friends, families, lectures, classmate and even to their leaders and ask them: please compare between our (Malaysians)leaders’ life with President Ahmedinejad. The title of this email is more amazed : “A Must read Article”. This is the content of original email.



"The Life of Iranian President Ahmedinejad"
The FoxNewsTV (USA) asked the Iranian President Ahmedinejad,'When you look into the mirror in the morning what do you say to yourself'? He answered: I see the person in the mirror and tell him 'Remember' you are no more than a small servant, ahead of you today is the heavy responsibility, and that is to serve the Iranian nation'. Ahmedinejad, the Iranian President who astonished many when he first reached to the office of the Presidency by donating all the high valued Iranian carpets to one of the mosques in Tehran by replacing them with the low cost ordinary carpets. He observed that there was a huge extravagant lounge for receiving and welcoming the VIPs and he ordered it to be closed and asked the protocol office to arrange for an ordinary room only with wooden chairs. On many instances he joins the cleaning staff of the municipality for cleaning the streets in the area where his home and the Presidency are located.Under his authority whenever he appoints any minister to his post he gets a signed document from him with many points particularly highlighting that he shall remain poor and that his personal and his relatives accounts will be watched and the day he leaves the ministry shall be with dignity, and therefore it is not lawful for him or his relatives to take any advantage of his office. First of all he declared himself for all the 'Big' wealth and the property he owned was a Peugeot 504 car, model 1977, an old small house inherited from his father 40-years ago in one of the poorest zones in Tehran. His accounts with a zero balance and the only money comes in to his a/c was from his salary from the university as a lecturer with an amount of US$ 250 only.


For your information the President still lives in that same house. This is all what he owns; the president of one of the world's important countries; strategically, economically, politically and with regard to its oil and defense. He even doesn't take his personal salary with the argument that all the wealth belongs to the nation and he is the safeguard over it. One of the things that impressed the staff at the presidency is the bag the President brings with him every day, which contains his breakfast; some sandwiches or bread with olive oil and cheese prepared by his wife and eats and enjoys it with all happiness. One of the other things he changed was his personal carrier 'the President's Aircraft' to a cargo aircraft in order to save the spending from the public treasury and he ordered that he will be flying with the ordinary airline in the economy class.. He organizes meetings every now and then with all the ministers to know their activities and efficiency and he closed down the office of the Manager of the president and any minister can enter to his office without any permission. He also stopped the welcome ceremonies like the red carpet, the photo session or any personal advertisement or respect of any kind while visiting any place in the country. Whenever he has to stay in any of the hotels he asks them to make sure not to give him a room with any big bed because he doesn't like to sleep on beds but rather likes to sleep on the floor on a simple mattress with a blanket.. Refer to some of the photographs which also confirm the above. The Iranian president is sleeping in the guest room of his house after getting away from his special guards who follow him wherever he goes and photo is taken by his small brother according to the Wifaq Newspaper which published this photo and the next day the photo was published in most of the world's newspapers and magazines and particularly the Americans. During the prayer you can see that he is not sitting in the first row. And the final photo is of his dining room where the president is busy eating his simple meal.


Now! Please try comparing this with the emoluments and privileges our ministers get ...... plus the amount they loot How many of our Presidents, PMs, Ministers & politicians enjoy(?) such a life!!!"


Apr 17, 2009

Babies also know the differences!!!







وقتی برای مرده ها هم تبعیض قائل می شوند!

عکس مربوط به سوزاندن جسد یک زن فقیر در کنار خیابان است. به علت نداشتن مواد آتش زای مرغوب، جمجمه این زن باید ساعت ها در آتش معمولی بسوزد تا خاکستر شود.

دوست عزیزم که به تازگی از سفر شبه قاره هند برگشته می گفت در هندوستان برای سوزاندن اجساد نیز بین مرده ها تبعیض قائل می شوند. مرده هایی که پولداتر و متعلق به طبقات بالا و مرفه جامعه می باشند، اجسادشان با حضور اقشار مختلف طی آیین تشریفاتی خاص و با استفاده از شاخه های گل و چوب های گران قیمت، مواد آتش زای خوشبو و معطر و در مکانی مجلل سوزانده شده و آنگاه خاکستر اجساد آنها تا مدتها در بسته های ویژه نگهداری می شود. اما مرده هایی که از طبقات پایین تر و فقیر جامعه می باشند، اجسادشان در تنهایی و با استفاده از چوب های معمولی و مواد سوختنی خام و دود زا در کنار رودخانه ها و یا خیابانها به آتش کشیده می شوند و خاکسترهای اجسادشان نیز مشتری جزء باد! ندارد.

براستی داستان آدمی عجیب داستانی است. تبعیض! آنهم پس از مرگ. گفتم خدایا! نکند این داستان یک جایی همین نزدیکی ها به نحوی دیگر اتفاق می افتد. انسانی که مرد چه فرقی می کند که جسدش با شاخه های گل زنبق سوزانده شد و یا با چوب درخت بید! چه فرقی می کند بدنش با عطر فرانسوی شسته شود و یا با آب زلال رودخانه؟ و یا پیکرش در قطعه شمالی قبرستان به خاک سپرده شود و یا در قطعه های پایین دست؟ نکند ما هم برای مرده هایی که از طبقات متمول هستند ارزش بیشتری قائل هستیم! نکند جنس کفن مرده هایی که در طول حیاتشان ثروتمند بوده اند از جنس حریر باشد و آنهایی که فاقد پول و ثروت بوده اند از جنس دیگر؟ و نکند قصالخانه های ما دیگر پذیرای مرده های بی کس و کار نیستند!

عقل آدمی را چه شده است؟ ناخودآگاه به یاد این حرف ماکس هورکهایمر در مقاله "عقل علیه عقل" افتادم که می گوید: " فروپاشی بخش عظيمی ‌از بنيان فكري و عقلي تمدن ما تا حدي نتيجه پيشرفت فرهنگ مدرن و خرافه ها و باورهای غلط عقلانیت ابزاری ‌است . ليكن اين پيشرفت خود محصول نبرد بر سر اصولي است كه اينك در شرف نابودي اند..... عقل آدمی دچار نوعي بيماري شده است. هر فرد بهاي دستاوردهاي عظيم صنعت مدرن، فرهنگ سطحی و دون پایه و بهاي رشد خرافه ها و باورهایی غلطی را می‌پردازد كه قاعدتاً بايد در خدمت اومی بود. براستی انسان هرگز چنين بيچاره و فلاكت زده نبوده و تاريخ هرگز چنين سركوب نظاممند و حساب شده‌اي را به خاطر ندارد".

Apr 16, 2009

اتباع خارجی بازداشت شده در اندونزی عراقی بوده اند نه ایرانی!!

پلیس اندونزی اعلام کرد که 40 تبعه خارجی که روز یکشنبه گذشته در جزیره "سماک دائون" این کشور بازداشت شده اند، عراقی هستند نه ایرانی!
به گزارش خبرگزاری اندونزیایی آنتارا، پلیس اندونزی این افراد را که صورت غیر قانونی وارد این کشور شده و قصد مهاجرت به استرالیا با ویزای جعلی را داشته اند، به اتهام عدم ارائه اسناد هویتی بازداشت کرده است.
مطبوعات اندونزی روز دوشنبه با چاپ گزارشهایی افراد بازداشت شده از سوی پلیس این کشور را تبعه ایران معرفی کرده بودند.
از قرار معلوم شباهت بسیار نزدیک نامهای ایران و عراق در زبان انگلیسی
"IRAN" و "IRAQ"
باعث این اشتباه جالب رسانه ها و مطبوعات اندونزیایی شده است. امری که بلافاصله با واکنش و اعتراض سفارت ایران در جاکارتا مواجه شد#
اصل خبر

Apr 15, 2009

اتباع خارجی بازداشت شده در اندونزی عراقی بوده اند نه ایرانی !

سخنگوی سفارت جمهوری اسلامی ایران در جاکارتا با ارسال یادداشتی به خبرگزاری آنتارا (اندونزی)، شایعه بازداشت اتباع ایرانی به اتهام عدم ارائه اسناد هویتی خود و نیز تلاش برای ورود غیر قانونی به کشور استرالیا را رد کرد. علی پهلوانی راد در این پیام همچنین خاطرنشان ساخته که بر اساس گزارش پلیس اندونزی، این چهل نفر از اتباع عراق بوده اند که قصد داشته اند به صورت غیر قانونی از طریق اندونزی به استرالیا مهاجرت کنند
مطبوعات اندونزی امروز با چاپ گزارشهایی از مقر فرماندهی پلیس این کشور از بازداشت 40 ایرانی به اتهام ورود غیر قانونی به این کشور خبر داده بودند. از قرار معلوم شباهت اسم های ایران و عراق در زبان انگلیسی

(IRAQ) و (IRAN)

روزنامه نگاران اندونزی را به اشتباه انداخته و آنها اتباع عراقی را ایرانی گزارش داده اند. اصل خبر را اینجا ببینید

About the Critic

Your are now in Critic, a virtual space for criticize and exchange information, publishing news, sharing idea and entertainment. With respect to all progresses, critical approched will be dominated in this blog.

More About the Blogger

Abbas Ghanbari is Journalist, writer, Politician and freelance resercher. To Contact with him: agcritic@gmail.com, Ghanbari.Abbas@gmail.com

Or 006-0122748576

از هر 10 آمریکایی، یک نفرمعتقد است که اوباما مسلمان است

آيا باراك اوباما واقعا مسلمان است؟
نتايج يك تحقيق جديد در آمريكا نشان داد كه از هر 10 آمريكايي، يك نفر معتقد است كه باراك اوباما واقعا مسلمان است و وي به مسيحي بودن تظاهر مي كند. به نوشته روزنامه واشتنگتن پست در تاریخ 8 آوريل 2009، بر اساس نتايج تحقيقي كه بين يك هزار و308
آمريكايي به صورت تلفنی صورت گرفت، 138 نفر واقعا اعتقاد داشتند كه باراك اوباما مسلمان است. البته وابستگي حزبي و ديني پاسخ دهندگان تاثير زيادي در ديدگاه آنها نسبت به دين اصلي باراك اوباما داشته است.به طوري كه در بين جمهوريخواهان،از هر پنج نفر، دو نفر و در بين پروتستانها نيز ازهر پنج نفر يك نفر معتقد بودند كه اوباما واقعا مسلمان است. ضمن آنكه از هر ده دموكرات نيز تنها شش نفر معتقد بودند كه اوباما مسيحي است و بقيه آنها نسبت به دین واقعی وی شك داشتند