Mar 8, 2010

مصاحبه ای خواندنی با خدا

I dreamed I had an interview with God
در رویا دیدم که دارم با خدا مصاحبه می‌کنم
God asked
خدا از من پرسید
So you would like to interview me?
مایلی از من چیزی بپرسی؟
I said, If you have the time
من گفتم، اگر وقت داشته باشید
God smiled
با لبخندی گفت
My time is eternity
وقت من ابدی است
What questions do you have in mind for me?
چه پرسشی در ذهن داری که می خواهی از من بپرسی؟
I asked
پرسیدم
What surprises you most about human kind?
چه چیزی در رفتار انسان ها هست که شما را شگفت زده می کند؟
God answered
خدا پاسخ داد
That they get bored with childhood
آدم ها از بودن در دوران کودکی خسته می شوند
They rush to grow up, and then
عجله دارند زودتر بزرگ شوند، و سپس
long to be children again
حسرت دوران کودکی را می خورند
That they lose their health to make money
اینکه سلامتی خود را صرف کسب ثروت می کنند
And then
و سپس
Lose their money to restore their health
ثروتشان را دوباره خرج بازگشت سلامتیشان می کنند
That by thinking anxiously about the future
چنان با هیجان و نگرانی به آینده فکر می کنند
They forget the present
که از زمان حال غافل می شوند
Such that they live in neither the present
آنچنان که دیگر نه در حال زندگی می کنند
And not the future
و نه در آینده
That they live as if they will never die
اینکه چنان زندگی می کنند که گویی هیچوقت نخواهند مرد
And die as if they had never lived
و آنچنان می میرند که گویی هرگز زندگی نکرده اند
God's hand took mine
خداوند دستهای مرا در دست گرفت
And we were silent for a while
و ما برای لحظاتی سکوت کردیم
Then I asked
سپس من پرسیدم
As the creator of people
به عنوان خالق انسانها
What are some of life's lessons you want them to learn?
می خواهید آنها چه درسهایی از زندگی را یاد بگیرند؟
God replied with a smile
خداوند با لبخند پاسخ داد
To learn they can not make any one love them
یاد بگیرند که نمیتوانند دیگران را مجبور کنند که دوستشان داشته باشند
But they can do is let themselves be loved
اما می توانند طوری رفتار کنند که محبوب دیگران شوند
To learn that it is not good to compare themselves to others
یاد بگیرند که خود را با دیگران مقایسه نکنند
To learn that a rich person is not one who has the most
یاد بگیرند که ثروتمند کسی نیست که دارایی بیشتری دارد
But is one who needs the least
بلکه کسی است که نیاز کمتری دارد
To learn to forgive by practicing forgiveness
یاد بگیرند دیگران را ببخشند با عادت کردن به بخشندگی
To learn that it only takes a few seconds to open profound wounds in those they love
یاد بگیرند تنها چند ثانیه طول می کشد تا زخمی در قلب کسی که دوستش دارید ایجاد کنید
But it can take many years to heal them
ولی سال ها طول می کشد تا آن جراحت را التیام بخشید
To learn that there are people who love them dearly
یاد بگیرند کسانی هستند که آن ها را از صمیم قلب دوست دارند
But simply have not yet learned how to express or show their feelings
ولی نمیدانند چگونه احساسشان را ابراز کنند
To learn that two people can look at the same thing
یاد بگیرند و بدانند دو نفر می توانند به یک موضوع واحد نگاه کنند
But see it differently
ولی برداشت آن ها متفاوت باشد
To learn that it is not always enough that they be forgiven by others
یاد بگیرند که همیشه کافی نیست همدیگر را ببخشند
But they must also forgive themselves
بلکه انسان ها باید قادر به بخشش و عفو خود نیز باشند
Thank you for your time, I said
سپس من از خدا تشکر کردم و گفتم
Is there anything else you would like your children to know?
آیا چیز دیگری هم وجود دارد که دوست داشته باشید تا آنها بدانند؟
God smiled and said
خداوند لبخندی زد و پاسخ داد
Just know that I am here
فقط اینکه بدانند من اینجا "با آنهاهستم
ALWAYS
همیشه

منبع: ناشناس