Apr 24, 2009

بيماري ديابت، چالش بعدي آسيا

روزنامه مالزيايي استار در شماره امروز (پنج شنبه) خود بر اساس نتايج يك تحقيق پزشكي نسبت به رشد خزنده بيماري ديابت در كشورهاي آسيايي هشدار داد.

بر اساس يك تحقيق پزشكي كه اخيرا صورت پذيرفته و در ژورنال علمي انجمن پزشكي آمريكا نيز به چاپ رسيد، بيش از 60 درصد از مبتلايان به بيماري ديابت در جهان در كشورهاي آسيايي زندگي مي كنند و اين درحالي است كه روند رشد اين بيماري در اين كشورها نسبت به ساير نقاط جهان نيز بيشتر است.

بر اساس نتايج اين تحقيق در زمان حاضر نزديك به 240 ميليون نفر در جهان از بيماري ديابت رنج مي برند كه با توجه به روند رو به رشد اين بيماري، پيش بيني مي شود تعداد مبتلايان به ديابت تا سال 2025 به 380 ميليون نفر برسد.

با اينجال نكته مهم در نتايج اين تحقيق اين است كه بيماري ديابت در كشورهاي آسيايي، بر خلاف كشورهاي غرب، بيشتر دامن جوانان و نوجوانان و نيز اقشار كم درآمد را گرفته و بسيار خطرناكتر نمايان شده است.

نتياج اين تحقيق كه در ژورنال علمي انجمن پزشكي آمريكا نيز منشر شده، نشان مي دهد كه كشورها هند، چين، اندونزي، بنگلادش، مالزي و فيليپين از جمله كشورهايي هستند كه بيشترين تعداد مبتلايان به بيماري ديابت را دارا مي باشند.

اين گزارش مي افزايد:‌ به طور مثال در زمان حاضر نزديك به چهل ميليون بيمار ديابتي در هند زندگي مي كنند كه پيش بيني مي شود تا سال 2025 به 70 ميليون برسند. همچنين تعداد بيماران ديابتي در كشور چين 39 ميليون و در كشور بنگلادش نيز سه ميليون 800 هزار نفر ارزيابي شده كه بر اساس تخمين هاي صورت گرفته تا سال 2025 به ترتيب به 59 ميليون و هفت ميليون چهارصد هزار نفر افزايش خواهد يافت.

فرانك هو، يك استاد بهداشت عمومي دانشگاه هارواد آمريكا مي گويد: بيماري ديابت عموما با بيماريهاي جانبي همچون ناراحتي هاي قلبي، سكته و كم كاري كليه همراه است كه درمان هريك از آنها نيز بسيار دشوار و پرهزينه است.

به گفته اين استاد آمريكايي،بيماري ديابت دلايل مختلفي همچون موروثي بودن، كشيدن سيگار، افزايش وزن و سن، رشد بي رويه شهرنشيني و نيز اختلاط هاي اجتماعي و فرهنگي است كه از كشوري به كشور ديگر متفاوت است. به عنوان مثال، در حالي كه اضافه وزن در كشورهاي اروپايي عامل ديابت نوع 2 محسوب مي شود، اما اين بيماري در برخي از كشورهاي آسيايي همچون ژاپن و پاكستان كه مردمان آنها عموما لاغر اندام هستند نيز به همان ميزان و گاها بيشتر نيز ديده مي شود.

پروفسور فران هو در پايان هشدار مي دهد كه در صورت عدم اتخاذ يك سياست بهداشتي مناسب و قوي و نيز ارتقاء مراقبت هاي بهداشتي از سوي كشورهاي آسيايي ، بيماري ديابت به زودي روند توسعه اين كشورها را با چالش اساسي مواجه خواهد نمود.

بيماري ديابت، چالش بعدي آسيا

روزنامه مالزيايي استار در شماره امروز (پنج شنبه) خود بر اساس نتايج يك تحقيق پزشكي نسبت به رشد خزنده بيماري ديابت در كشورهاي آسيايي هشدار داد.

بر اساس يك تحقيق پزشكي كه اخيرا صورت پذيرفته و در ژورنال علمي انجمن پزشكي آمريكا نيز به چاپ رسيده، بيش از 60 درصد از مبتلايان به بيماري ديابت در جهان در كشورهاي آسيايي زندگي مي كنند و اين درحالي است كه روند رشد اين بيماري در اين كشورها نسبت به ساير نقاط جهان نيز بيشتر است.

بر اساس نتايج اين تحقيق در زمان حاضر نزديك به 240 ميليون نفر در جهان از بيماري ديابت رنج مي برند كه با توجه به روند رو به رشد اين بيماري، پيش بيني مي شود تعداد مبتلايان به ديابت تا سال 2025 به 380 ميليون نفر برسد.

با اينجال نكته مهم در نتايج اين تحقيق اين است كه بيماري ديابت در كشورهاي آسيايي، بر خلاف كشورهاي غربي، بيشتر دامن جوانان و نوجوانان و نيز اقشار كم درآمد را گرفته و بسيار خطرناكتر نمايان شده است.

نتياج اين تحقيق كه در ژورنال علمي انجمن پزشكي آمريكا نيز منشر شده، نشان مي دهد كه كشورها هند، چين، اندونزي، بنگلادش، مالزي و فيليپين از جمله كشورهايي هستند كه بيشترين تعداد مبتلايان به بيماري ديابت را دارا مي باشند.

به طور مثال در زمان حاضر نزديك به چهل ميليون بيمار ديابتي در هند زندگي مي كنند كه پيش بيني مي شود تا سال 2025 به 70 ميليون برسند. همچنين تعداد بيماران ديابتي در كشور چين 39 ميليون و در كشور بنگلادش نيز سه ميليون 800 هزار نفر ارزيابي شده كه بر اساس تخمين هاي صورت گرفته تا سال 2025 به ترتيب به 59 ميليون و هفت ميليون چهارصد هزار نفر افزايش خواهد يافت.

فرانك هو، يك استاد بهداشت عمومي دانشگاه هارواد آمريكا مي گويد: بيماري ديابت عموما با بيماريهاي جانبي همچون ناراحتي هاي قلبي، سكته و كم كاري كليه همراه است كه درمان هريك از آنها نيز بسيار دشوار و پرهزينه است.

به گفته اين استاد آمريكايي،بيماري ديابت دلايل مختلفي همچون موروثي بودن، كشيدن سيگار، افزايش وزن و سن، رشد بي رويه شهرنشيني و نيز اختلاط هاي اجتماعي و فرهنگي دارد كه از كشوري به كشور ديگر متفاوت است. به عنوان مثال، در حالي كه اضافه وزن در كشورهاي اروپايي عامل ديابت نوع 2 محسوب مي شود، اما اين بيماري در برخي از كشورهاي آسيايي همچون ژاپن و پاكستان كه مردمان آنها عموما لاغر اندام هستند نيز به همان ميزان و گاها بيشتر نيز ديده مي شود.

پروفسور فران هو در پايان هشدار مي دهد كه در صورت عدم اتخاذ يك سياست بهداشتي مناسب و قوي و نيز ارتقاء مراقبت هاي بهداشتي از سوي كشورهاي آسيايي ، بيماري ديابت به زودي روند توسعه اين كشورها را با چالش اساسي مواجه خواهد نمود.

نظریه توطئه: توهم يا واقعيت!؟

مفهوم "توطئه" و نظریه منتسب به آن ، "نظریه توطئه"، موضوعی قابل تعمق و بحث برانگیز است که از چند سال پیش به ادبیات سیاسی ایران راه یافته و کاربردی وسیع و در عین حال جنجالی یافته است.
اگر از تاریخ فلسفه یونان باستان بگذریم که در آن بر اساس اسطوره های تاریخی و فلسفی وقوع هر حادثه ای به یکی از "خدایان افسانه ای" کوه اولمپ نسبت داده می شد، در ادبیات سیاسی معاصر "نظریه توطئه" ، اینکه هر حادثه ای ناشی از دخالت دست های پنهانی داخلی یا خارجی است، در مناسبات مختلف چه در سطح ملی و چه در سطح بین المللی کارکرد تبیینی سلبی و ایجابی زیادی یافته است.
کارل پوپر از جمله نخستین نظریه پردازان غربی محسوب می شود که ”نظریه توطئه “ را ارائه و آن را به حربه ای نظری علیه مخالفان سرمایه داران استعمارگرغربی (یا آنچه که خوددسیسه های الیگارشی سلطه گر معاصر) نامیده، تبدیل ساخت.
پوپر در سال 1948 در سخنرانی خود در مجمع عمومی "دهمین گردهمایی بین المللی فلسفه" در آمستردام هلند، از "نظریه توطئه" به عنوان یک "توهم " یاد کرده و در مورد آن بیان داشت: "هرچه در اجتماع اتفاق می افتد نتایج مستقیم نقشه هایی است که افراد یا گروه های نیرومند طرح ریزی کرده اند. این نظر بسیار گسترش پیدا کرده است. هرچند من شک ندارم که گونه ای ابتدایی از خرافه است . کهن تر ازتاریخیگری است ... و در شکل جدید آن، نتیجه برجسته دنیوی شدن خرافه های دینی است . باور داشتن به خدایان هومری، که توطئه های آن ها مسئول تقلبات جنگ های تروا بوده، اکنون از میان رفته است ولی جای خدایان ساکن کوه اولومپوس هومری را اکنون ریش سفیدان فهمیده کوه صهیون یا صاحبان انحصارها یا سرمایه داران یا استعمارگران گرفته است.(1
در ایران نیز "نظریه توطئه" و مباحث مربوط به آن ریشه در پس زمینه های تاریخی و سیاسی یک سده اخیر بویژه پس از انقلاب مشروطیت و رقابت قدرتها بزرگ (روسیه و انگلیس و سپس آمریکا و شوروی) برای گسترش نفوذ خود بر این کشور داشته و به جرات می توان گفت از آنجایی که ایران، بر خلاف بسیاری از کشورهای جهان سوم، هرگز به صورت مستقیم تحت استعمار هیچ قدرت خارجی قرار نداشته، رقابت ناشی از تلاش این قدرتها و ارتباطشان با کانون های داخلی قدرت برای بر هم زدن معادلات سیاسی حاکم و گاها تغییر رژیم ها زمینه بسط و توسعه این نظریه در ایران را بیش از هر کشور دیگری فراهم ساخته است. هرچند بسیاری از اندیشمندان معاصر با نادیده گرفتن این عامل نیرومند به غلط نظریه توطئه را به "روح فرهنگ ملی ایرانی" از زمانهای بسیار قدیم نسبت می دهند.
در چند سال اخیر، دکتر عبدالکریم سروش، از جمله اولین کسانی است که نظریه "توطئه" را مطرح و بلافاصله وارد ادبیات سیاسی معاصر ایران می کند. دکتر سروش "نظریه توطئه " را از جمله منحط ترین بینش های سیاسی دانسته که بر اساس آن آدمی تصور می کند جهان و تاریخ به دست چند نفر توطئه گر می چرخد. به گفته وی "اگرچه وجود توطئه گران در جهان را نمی توان انکار کرد، اما فرق است میان این که بگوئیم توطئه گران یکی از عوامل موثر حیات جمعی هستند و میان این که بگوئیم همه چیز حیات سیاسی به دست توطئه گران و به تدبیر سوء آنان می چرخد. (2
دکتر سروش، که عموما در مباحث فلسفی و بویژه در پوزیتیویسم (اثبات گرایی) دنباله رو کارل پوپر تلقی می شود، اگرچه در تعریف خود منکر وجود عوامل توطئه گر در حیات سیاسی و اجتماعی جوامع نمی شود، اما به سان استاد خود در مورد معتقدان به "نظریه توطئه" می گوید: " معمولاً صاحبان و مدافعان این نظریه یا به مکتب های مارکسیستی تعلق دارند و یا به مکتب های فاشیستی . (یعنی همه کسانی که هوس قدرت و سلطه دارند و دیگران را فرمانبردار خود می خواهند و معتقدند که آدمیان از خود حرف و شعور ندارند و کاره ای نیستند یا کاره ای نباید باشند، نظراً و عملاً نظریه واحدی را ترویج می کنند که عبارت است از هیچکاره بودن همگان و همه کاره بودن چند صحنه گردان و توطئه گر.) جنایتکاران و سررشته داران اصلی تاریخ این ها هستند که معمولاً فراماسون ها و یهودیان و لیبرال ها از کار در می آیند، یعنی درست همه آن هایی که فاشیستها با آن ها دشمن اند". (3)
علاوه بر دکتر سروش، دکتر آبراهامیان نیز در کتاب خود با عنوان "فکر توطئه چینی در فرهنگ سیاسی ایران" در مورد "نظریه توطئه" سخن رانده و ضمن رد آن به عنوان یک "توهم"، از این نظریه به عنوان "پارانویایی سیاسی“ (تشویش و هراس از توطئه دیگران علیه خود) نام برده است. ضمن آنکه ناصر ایرانی نیز با ارائه دیدگاهی مشابه "نظریه توطئه" را عمده ترین مبنای تحلیل ایرانیان از رویدادهای سیاسی و اجتماعی ایران و جهان دانسته و با انتقاد از آن تاکید می کند که این نظریه (بویژه در زمان حاضر) دیگر مصداق عینی نداشته مگر اینکه "جهان همچنان در دوران جنگ سرد درجا می زد و همان ایدئولوژی و رفتارها و قواعد جنگ سرد بر روابط بی ن المللی حاکم بود، و نیز کهن ه تر از این، اگر جهان هنوز در دوران استعماری و سیاست های توطئه آمیز پنهانی آن به سر می برد و نظریه توطئه را می شد به نوعی توجیه کرد . حقیقت این است که ما ا یرانی ان از هر چیز نو هراسناکیم و ترجیح می دهیم حتی الامکان از مرزهای مألوف فراتر نرویم. (4
اما کنکاشی عمیق در واقعیت های تاریخی و سیاسی نظام حاکم بر روابط بین الملل از زمان ظهور "نظریه توطئه" به شکل مدون آن توسط کارل پوپر تا عصر حاضر نشان می دهد که وجه ایجابی آن به مراتب بیشتر، قویتر و مستدل تر از وجهه سلبی آن است. به عبارت دیگر نوسنده معتقد است که با سپری شدن جنگ سرد و فروپاشی شوروی و متعاقب آن ورود جهان به عصر "تک قطبی" نه تنها بنیانهای تئوریک "نظریه توطئه" تضعیف نشده، بلکه ابعاد "هستی شناختی"، نسبت مفهومی نظریه با ماهیت وجودی آن، و "شناخت شناختی"، چگونگی شناسایی مصادیق خارجی آن و انتساب آن به مفهوم توطئه، بر اساس حقایق موجود تقویت نیز شده است. ضمن آنکه انتساب صفت "توهم" به این نظریه و تلقی آن به عنوان یک "پندار جعلی" نیز نشان از سرشار بودن آن از ارزش های طرفدارانه و بازتابنده وجود غرض وزری های جانبدارانه از سوی مبدعان اولیه آن بویژه کارل پوپر می باشد.
واکاوی دقیق زمینه های تاریخی شکل گیری "نظریه توطئه" که بعدا به "نظریه توهم توطئه" تغییر نام داد، نشان می دهد که نفس ظهور این نظریه خود به واقع "توطئه" ای علیه افشاگری هایی بود که در دوران پس از جنگ جهانی دوم علیه تلاش های سازمان دهی شده و مرموزانه تشکیلات اطلاعاتی غربی ها بویژه آمریکا و انگلیس برای تداوم استعمار و استثمار ملت ها صورت می گرفت. بویژه آنکه این نظریه در واقع درست زمانی مطرح شد که اندک صداهایی در اروپای پس از جنگ جهانی دوم از سوی روشنفکران و اندیشمندان انتقادی در مورد تلاش های توطئه گرانه سرمایه داران صیهونیست با پشتوانه اطلاعاتی سازمان جاسوسی سیا و سازمان جاسوسی انگلیس برای تشکیل کشور اسرائیل در خاورمیانه برخاسته بود. و جالب این که کارل پوپر، مبدع نظریه "توطئه" که به شدت آن را تقبیح کرده و آنرا "پندار جعلی" و "توهم آمیز" جلوه می داد، خود نیز بنا بر مستندات تاریخی از خاندان های یهودی سرمایه دار اتریش بوده و اصطلاح "ریش سفیدان فهمیده کوه صهیون" در نظریه وی دقیقا به همین "سرمایه داران یهودی" اشاره دارد که در حال مقدمه چینی برای اعلام موجودیت کشور اسرائیل در سال 1949 بوده ند.
امروزه نیز پس از بروز تحولات و انقلابات صورت گرفته در عرصه فناوری و اطلاعات از یکسو، و نیز عدم حضور ایدولوژی قوی رقیب (شوروی) از سوی دیگر، "نظریه توطئه" بعدی وسیع تر و همه جانبه تر و در عین حال نامحسوس تر به خود گرفته و دامنه آن تمامی ابعاد سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و ایدولوژیکی قرن حاضر را در مقیاس جهانی فرا گرفته است. اگر در گذشته دستکم 7 و یا 8 کشور غربی به دنبال گسترش و توسعه سلطه خود بر جهان بودند، امروزه تنها دو کشور (آمریکا و انگلیس موسوم به محور انگلو-ساکسون) و آنهم به منظور تامین منافع قشر حاكم و طبقه سرمایه دارشان به دنبال نفوذ و تداوم سلطه نه فقط بر یک کشور بلکه بر تمامی دنیا هستند. اگر در گذشته توطئه استعمارگران تنها از طریق اشغال نظامی و چپاول ثروتهای ملل پیرامونی عملی می شد، امروزه به صورت بسیار ظریف و نامحسوس از طریق فرایندهای اطلاعاتی، تهاجم فرهنگی، جذب مغزها و .... عملی می شود. اگر در گذشته "توطئه" نظریه ای با قابلیت تبیین صرفا حوادث "ملی" و حداکثر "جهان سومی" تلقی می شد، امروزه به منظور تبیین پدیده های جهانی از جمله اثرات سوء "جهان تک قطبی"، "جهانی سازی"، "جامعه اطلاعاتی" و نظم نوین جهانی" مورد استفاده قرار می گیرد.
از اینرو "نظریه توطئه" امروزه دیگر تنها نظریه ای جهان سومی نیست که فقط از سوی رهبران و انقلابیون کشورهای در حال توسعه و کمتر توسعه یافته (و آنهم به اصطلاح برای مصرف داخلی!!) مورد استفاده قرار بگیرد، بلکه به نظریه ای جهانی تبدیل شده که با کارایی و قدرت تبیین کنندگی بالا از سوی حتی همپیمانان غربی همین محور انگلو-ساکسون مانند ایتالیا، فرانسه و کانادا نیز در توضیح مناسبات غلط موجود مورد استفاده وسیع قرار می گیرد. افشاگری جولیو آندروئوتی، نخست وزیر وقت ایتالیا، در سال 1990 در برابر پارلمان این کشور در مورد حضور شبکه های جاسوسی و پنهانی موسوم به "گلادیو" تحت نظارت سازمان سیا در این کشور و کشورهای فرانسه، هلند و بلژیک، هشدار معاون نخست وزیر کاناداد در سال 1997 در برابر سنای این کشور نسبت سلطه فرهنگی و اطلاعاتی این محور(آمریکا-انگلیس) از طریق اینترنت و از آنچه که خود برنامه از پییش تعیین شده آمریکایی ها برای سیطره یافتن بر دنیا خواند، و تجزیه یوگسلاوی سابق تنها نمونه هایی از مصادیق عینی این واقعیت است. (5
بنا بر این برپایه تلقی جدید از "نظریه توطئه" می توان گفت که عاملان امروزین توطئه جهانی به دنبال القای این "توهم" در جهان هستند که تنها یک ایدولوژی در جهان وجود دارد و آنهم ایدئولوژی سرمایه داری آمریکایی است. به عبارت دیگر، نظام سلطه موجود در جهان وجود هیچ آلترناتیوی را برنتافته و حتی تصور آنرا نیز محکوم به شکست می داند. در این میان آنچه بیش از همه نفس وجود "توطئه" را عقلانی تر می سازد، لزوم بازتولید و تداوم "توهم" فوق در مقیاس جهانی به منظور حفظ وضع موجود است. مصداق بارز این ادعا را می توان در سخنان جوزف نای، مشاور بیل کلینتون در برابر کمیته سنای این کشور در مورد اهمیت "قدرت نرم" دانست که گفته است: "قدرت نرم مبتني برتكيه برابزارهاي ارتباطي، مهارتهاي سازماني و دستكاري اطلاعات زماني اعمال مي‌شود كه يك كشور ساير كشورها را وادار مي‌سازد چيزي را بخواهند كه خود مي‌خواهد. یعنی توانايي تاثيرگذاري به آنچه كه ديگر كشورها مي‌خواهند با منابع نامحسوس مثل فرهنگ، ايدئولوژي و نهادها ارتباط دارد". به زعم نای ايالات متحده در زمان حاضر بيش از همه قدرت اين‌كار را دارد، بنابراین "اگر قرار است یک زبان در جهان وجود داشته باشد، آن زبان باید انگلیسی باشد، اگر قرار است یک فرهنگ در جهان توسعه یابد، آن فرهنگ باید فرهنگ آمریکایی باشد، اگر قرار است یک دین در جهان غالب شود، آن دین باید کاتولیک باشد. اگر ... و اگر....". (6
بنابراین نفس وجود توطئه، یا آنچه امروزه برنامه های از پیش تعیین شده نامیده می شود، نه تنها "توهم" یا "پنداری جعلی نیست" بلکه واقعیتی عینی است که ترسیم آن نباید تعجب برانگیز جلوه کند. بلکه شگفت انگیز تر این است که چه طور مي توان به آساني چشم را بر روی این واقعیت ها بسته و از آن به عنوان "توهم" ، "منحط ترین بینش سیاسی" و یا "پارانویایی سیاسی" یاد كرد.
البته شکی نیست که مصادیق عینی "توطئه" دیگر به ندرت شامل مصداق های تاریخی شامل لشکر کشی نظامی و یا محاصره طولانی مدت زمینی می شود، بلکه مصداق های جدید آن چنانچه پیشتر نیز گفته شد به "عملیات های اطلاعاتی- روانی"، "اعمال قدرت نرم"، "تهاجم رسانه ای و فرهنگی" ، "بایکوت خبری" و ... تغییر یافته است و در این راه عاملان آن از پیشرفته ترین ابزارهای فناوری و اطلاعاتی بهره می برند. اما انکار نفس وجود "توطئه" نشان دهنده تحلیلی درست و دقیق از واقعیت های موجود نیست بلکه در بهترین حالت تلاشی برای پاک کردن صورت مساله می باشد.
منابع و مآخذ
کارل پوپر، حدسها و ابطالها، ترجمه احمد آرام، تهران: انتشار، 1363 ، ص 425.
عبدالکریم سروش، ”روشنفکری و دینداری“، آینه اندیشه سال دوم، شماره 8و 9، دی ماه 1370، ص 28.
همان صفحه 29.
. ناصر ایرانی، ”ایران در جغرافیای آینده “، نشر دان ، ش سال دوازدهم، شماره اول، آذر - دی 1370 ، ص 3.
5- Duff, A. (2000). Information Society Studies. London: Rutledge. PP, 102-103.
6- Mattelart, A. (2001). The Information Society: an Introduction. London: Sage Publications. P, 123.