Feb 25, 2010

ماهاتیر محمد؛ مرد همیشه نستوه

چند سال پیش که استاد بزرگوارم دکتر کاظم معتمدنژاد در کلاس های درس "مطالعات انتقادی" با آب و تاب از کوشش های رهبران جهان سوم همچون نلسون ماندلا، گاندی، آلنده، مصدق، جمال عبدالناصر، ماهاتیر محمد و.... برای سلطه زدایی از نظام روابط بین الملل و تلاش برای برقراری نظم نوین جهانی در ارتباطات جهانی سخن می گفت، هرگز باور نمی کردم که روزی با یکی از همین رهبران و درواقع آخرین بازمانده از نسل رهبران مبارز جهان سوم و یا بهتر بگویم جهان در حال توسعه خواهم نشست و رودر رو سخن خواهم گفت.

چند روز پیش فرصتی داد تا برای سومین بار در یکسال گذشته و شاید آخرین بار با ماهاتیر محمد دور یک میز نشسته و از وی سئوالاتی در مورد دغدغه های پیشینم و آنچه که آن سال ها در سر کلاس های درس دکتر معتمدنژاد برای ملکه شده بود بپرسم.

خیلی خوب و درست حدس می زدم. مثل بار اول که به دیدن او رفتم؛ بازهم به محض دیدنش به معنی واقعی کلمه جا خوردم. دیگر یقین پیداکردم که او دقیقا همان کسی است که از سالها پیش در ذهنم ملکه شده بود. مردی با قد متوسط و با اعتماد به نفس بالا، افتاده و متواضع اما محکم و استوار، خسته و نحیف از پنجاه سال مبارزه و تلاش، اما همچنان محکم و با اراده، چشمانی نافذ و بیانی بسیار صریح و باصلابت.

ماهاتیر محمد اغلب مردی عجیب و اسطوره ای می نمود. از آرمان هایش در دوران پس از استقلال و روابطش با دیگر رهبران مبارز و از نوع خود می گفت. او مرد پدیده هاست. برخلاف بسیاری از رهبران مدعی در دیگر کشورها، در هیچ دوره ای بازنمانده و درجا نزده است. نه در عصر مبارزه برای استقلال یا دوران پس از آن، نه در عصر نوگرایی و توسعه، نه در عصر جهانی سازی و اکنون نیز در حال گذار از جامعه اطلاعاتی!. بسیار به روز و صاحب خلاقیت، ابتکار و پیش بینی است.

ماهاتیر برخلاف خیلی از رهبران جهان سوم که منتظرند تا آینده برسد، خیلی زودتر آن را و اقتضائاتش را دریافته و می بیند. نا گفته نماند که 15 سال پیش برنامه سند چشم اندازه توسعه بلند مدت مالزی (Malaysia2020) را تدوین و نوشت که در سر لوحه آن آمده است: مالزی باید در سال 2020 به یکی از پیشروترین کشورهای دانش پایه، پیشرفته و پردرآمد در جهان تبدیل شود.

ماهاتیر محمد در عین امیدواری و اطمینان به آینده ای که خود و دیگر رهبران این کشورهوشمندانه برای مالزی تدوین کرده، به همه چیز انتقاد می کرد. به آمریکا و انگلیس، به روسیه و چین، به دولت های اسلامی، به رهبران فلسطینی، به اتحادیه اروپا، به ایران، و حتی به دولت خود مالزی که خود در روی کار آوردن آن دستی بسیار داشت. او انگار بیشتر نیمه خالی لیوان ها را می بیند. اما انصافا چه زیبا و منصفانه می بیند! می گوید "آنچه را که ما داریم، از آن ماست. باید برای آنچه که نداریم تلاش کرد". به همه چیز نقد داشت. البته نقدش از سر ضعف و تلاش برای سرپوش گذاشتن بر بی خردی ها و ناتوانی ها یا توجیه سازی از جنس نقد دیگر رهبران کشورهای در حال توسعه و جهان سوم نیست.

نقدش از جنس دیگری است. سازنده، دیالکتیکی و ترقیخواه است. نمی خواست چون خود نمی توانست، یا نمی تواند! توجیه کند. نمی خواهد دیگران را تخریب و از آنها پلی بسازد. در مورد آنچه که می گوید و نقد می کند، همه چیز را می بیند و می داند. علی رغم موجی از جنجال ها که همین رویه اش در این کشور و حتی در جهان ایجاد کرده، اما به ندرت کسی توانسته خلاف ادعاهایش را مستند و منطقی ثابت کند.

او منتظر نقد نقدهایش و با آنچه که من روشنگری می نامم، هست. حتی اگر تبلیغ سیاه یا خاکستری باشد. نقد را به خوبی می پذیرد و درصدد پاسخگویی به آن در اولین فرصت ممکن بر می آید. در وبلاگش عمدتا میزبان و پاسخگوی همین نقدها یا پروپاگانداهاست. مخالف و منتقد خود را خیلی زیبا همچون آینه ای می نامد که او خود را در آن می یابد. اگر نباشد چطور بفهمد که درست کار می کند یا خیر.

اگرچه به دیکتاتوری در دوران زمامداری اش متهم است، و خود را گاها طنز گونه تنها دیکتاتوری می داند که پس از کناره گیری از قدرت زندانی یا اعدام نشده است! اما از آن احساس سرخوردگی نمی کند. او از آنچه که خود "کنترل دموکراسی" نامیده و سرلوحه کارش در 22 سال زمامداری اش بوده همچنان دفاع می کند و آنرا لازمه و زمینه ساز توسعه مدنی کشوری چند نژادی، جند زبانی و چند مذهبی می داند که به معنی واقعی کلمه تازه به دوران رسیده و می بایست در دنیایی پر تلاطم و پر رقابت فرایند و پله های توسعه را یکی پس از دیگری در می نوردید.

البته شاید او چون لازم می دید، دیکتاتور مآب می نمود و شاید هم بقیه، همانطور که غربی ها با نگرانی از "ماهاتیریسم" می گویند، او را چنین می نمایانند، اما نگاهی به سرنوشت کنونی مالزی در مقایسه با دیگر کشورهای تحت سلطه خودکامگان همچون عراق، شیلی و اوگاندا حکایت از چیز دیگری دارد. چطور می توان او را که به قول هر ناظر منصف داخلی و خارجی، معمار مالزی نوین است که مالزی را از هیچ به همه چیز رساند، او را که توانست اقتصاد صد درصد وابسته و ضعیف مبتنی بر کشاورزی و دامپروری این کشور را به اقتصاد نیمه صنعتی پیشرفته و در حال گذار به اقتصاد اطلاعاتی برساند، او که توانست مالزی را از یک کشور عقب افتاده در دهه 1970 به یکی از ببرهای به شدت در حال توسعه شرق آسیا در سال 2000 تبدیل کند، او که توانست مالزی را بدون هیچ گونه استقراض خارجی و تنها با اتکاء به "مدیریت انگیزه" و مدیریت منابع داخلی به عنوان موفق ترین کشور منطقه از بحران عظیم مالی سال 1997 عبور دهد، او که توانست مالزی را از کشوری که ایران تا قبل از انقلاب اسلامی حاضر به تاسیس سفارتخانه در آن نبود به یک کشور مدرن که اکنون سالانه 23 میلیون جهانگرد دارد، چهار میلیارد یورو تجهیزات الکترونیکی به آلمان! صادر می کند، صادرات تنها "دستکش آشپزخانه اش" به چهار میلیارد دلار می رسد، بزرگترین و بهترین فرودگاه جهان در آن واقع است و... و.... و بالاخره او که زمانی آرزوی داشتن شهری همچون تهران را داشت، اما اکنون تهران ها دارد! در ردیف صدام حسین، پینوشه و موگابه قرار داد.

او زبان برقراری ارتباط با ملتش و همه نسل ها را خوب می داند. با وجود کهولت سن، مخاطبانشان همیشه نسل جوان و رو به ترقی این کشور است. در فراخوان هایش اغلب جوانان و نسل روشنفکر این کشور لبیک می گویند. زمانی که عبدالله احمد بداوی، نجیب تون رزاق و دیگر رهبران فعلی این کشور به از دست دادن فضای مجازی برای برنامه های انتخاباتی خود اذعان می کنند، ماهاتیر وبلاگ شخصی اش در هفته میزبان بیش از یک میلیون نفر بود!

آری او به واقع تمام ویژگیهای یک رهبر کامل، روشن بین، دور نگر و مدرن را دارا بوده وهست. او زمانی که در اوج قدرت بود، با دور اندیشی تمام رهبرانی (همچون بداوی، نجیب رزاق و محی الدین یاسین و....) در دامن خود پرورش داد که اکنون مالزی می تواند کم و بیش به آنها تکیه کند. مالزی اکنون بر خلاف بسیاری از کشورهای همسطح و هم رده خود که تنها دو یا سه دهه پس از استقلال با قحط الرجالی مواجه و به سمت اضمحلال پیش می روند، رهبرانی پرورش یافته دارد که می توانند با اطمینان ادامه دهنده همان راهی باشند که پیشینیانشان با روشن بینی برای این ملت ترسیم کرده اند.

البته ماهاتیر تنها یک رهبر مالزیایی نیست. در آن سوی مرزها، اندونزیایی ها، فیلیپینی ها، تایلندی ها، و حتی سنگاپوری ها همه حسرت رهبرانی همچون او را می خورند که می توانستند کشور آنها را نیز از ورطه بحران های پی درپی سیاسی و اقتصادی، دسیسه های خارجی و وابستگی به خارج رهانیده و در یک کلام استقلال آنها را تا مدت ها تضمین کند. ژاپنیها، چینی ها، ایرانیها، پاکستانی ها و اعراب وی را به نیکی می شناسند. غربی ها نیز و بویژه بیل کلینتون، ال گور و تونی بلر او و توانمندیهایش و هوش اعوجاج انگیزش را به خوبی می شناسند و خوب نیز به یاد دارند! کمتر رهبر بلند پایه سیاسی حاضر است به مالزی سفر کرده، اما دستکم یکبار با ماهاتیر دیدار نداشته باشد. بسیاری نیز دستاوردهای سفر ماهاتیر به هر کشور خارجی را حتی در حال حاضر بسیار پربارتر و پر ثمرتر از نخست وزیر و دیگر رهبران در قدرت این کشور می دانند.

ماهاتیرهمچنان فرمان اصلی جهت دهی مالزی را در دست دارد. او راهنما و نظاره گر خوب، تیز بین و نکته سنجی برای هدایت این ملت در بزنگاه های تاریخی و مواقع سخت و دشوار است. او جهت ها را خوب می شناسد، توطئه ها را خوب تشخیص می دهد و به موقع زبان به سخن می گشاید. مالزیایی ها کنون می توانند اطمینان خاطر داشته باشند که در سایه رهبری همچون ماهاتیر، کشورشان از گزند هر حادثه و توطئه ای مصون خواهد بود. او نیز می تواند، هر چند با کمی دلهره و نگرانی!، اطمینان داشته باشد که کشورش در سایه رهبرانی که خود پرورش داده، آرمان اصلی ملتش، استقلال، آزادی و سربلندی را هرچند همراه با فراز و نشیب دنبال کرده و به سرانجام خواهند رساند.

او هم اکنون و همه روزه از طبقه 86 برج های دوقولو پتروناس با چشم اندازی وسیع و بسیار دیدنی شهر مدرن کوالالامپور به همراه برج های سر به فلک کشیده آن را به عنوان تنها بخشی از حاصل یک عمر مبارزه، تلاش و برنامه ریزی خود به نظاره می نشیند و بی صبرانه انتظار سال 2020 را می کشد تا مالزی را در اوج و به عنوان یکی از چند کشور اول دنیا! و نه منطقه ببیند। ان شاء الله خدایش عمر دهد.

لینک دیدار با ماهاتیر محمد را در اینجا ببینید